۷۳۸ روز زندگی دختر درخت‌نشین

۷۳۸ روز زندگی دختر درخت‌نشین

جولیا به وسیله انرژی خورشید باتری تلفن همراهش را شارژ می‌کرد تا با رسانه‌ها مصاحبه کند. سایر فعالان به او غذا می‌رساندند. البته گاهی خودش به وسیله یک چراغ کوچک آشپزی هم می‌کرد. او در این ۷۳۸روز هوای بسیار سرد زمستان، باران‌های شدید و بادهایی تا سرعت ۶۴ کیلومتر و همچنین آزار و اذیت به وسیله بالگردهای شرکت چوب‌بری را تجربه کرد و حتی ۱۰ روز توسط یک شرکت دیگر محاصره شد. اما جولیا بیدی نبود که با این بادها بلرزد و کوتاه بیاید.

به گزارش ایده رسانه، خراسان نوشت: در مقابل افراد حریص اره‌به‌دست حتی درختان شانسی برای ماندن ندارند. اما جولیا هیل جوان آمریکایی طرفدار محیط‌زیست به تمام دنیا نشان داد که هنوز هم می‌شود برای حفظ شگفتی‌های طبیعت جنگید و پیروز شد. سال ۱۹۹۷میلادی بود و تازه یک سال بود که جولیا از یک تصادف سخت جان سالم به در برده‌ بود. در این تصادف جمجمه او شکست، قدرت تکلمش را برای یک سال از دست داد و مشکلات تنفسی سختی پیدا کرد. جولیا یکی از مبارزان جدی حفظ محیط زیست بود. بعد از آن تصادف راه می‌افتد در جاده‌های کالیفرنیا تا مراقب جنگل‌ها باشد. در یکی از همین گشت‌زنی‌ها متوجه می‌شود شرکت راه‌سازی ماکسام تصمیم دارد بخشی از جنگل‌های منطقه با درختان سرخ هزارساله را پاک‌تراشی کند طوری که هیچ‌ریشه‌ای از درختان در زمین باقی نماند. جولیا به این کار اعتراض و این موضوع را گزارش کرد اما وقتی دید با هیچ کدام از این کارها نمی‌تواند جلوی این کار را بگیرد یکی از درختان هزارساله را انتخاب کرد، اسم آن درخت ۶۰متری را «لونا» گذاشت و از آن بالا رفت تا روی آن زندگی کند!  او از تاریخ ۱۰سپتامبر ۱۹۹۷ تا ۱۸دسامبر ۱۹۹۹ یعنی ۷۳۸ روز روی آن درخت ماند، جان خودش را به جان لونا گره زد و زمانی حاضر شد از درخت پایین بیاید که یک تعهد ضمنی از شرکت راه‌سازی مبنی بر این که قطع درختان چوب‌قرمز کالیفرنیا متوقف خواهد شد، گرفت. از لونا پایین آمد و به این شکل از زندگی جنگلی خداحافظی کرد. البته همه چیز به این آسانی نبود و جولیا در این دوسال‌ چالش‌های زیادی داشت و بارها مرگ را به چشم خود دید. داستان زندگی جولیا هیل به ما می‌آموزد که هرکدام از ما چگونه می‌تواند نسبت به مسائل زیست‌محیطی حساس باشد و در حفظ میراث طبیعی تاثیرگذار. موضوعی که در ایران با توجه به جنگل‌های زاگرس، هیرکانی، گلستان و… بسیار مهم است. این درختان در ایران به سرخدار معروف هستند و می‌توان آن‌ها را میراث زنده جنگل‌های شمال ایران دانست. این پرونده را از لابه‌لای گفت‌وگوهای مختلف و گزارش‌های خبری که درباره جولیا کار شده‌ است، نوشتیم.
وقتی رکورد درخت‌نشینی می‌شکند
بار اول که جولیا تصمیم گرفت روی درخت زندگی کند، تجربه‌ای در این خصوص نداشت و فقط چند روز توانست بالای درخت بماند. به همین دلیل دفعه اول نتوانست با کارش، کارگران شرکت راه‌سازی و رسانه‌ها را تحت‌تاثیر قرار دهد. ولی او می‌خواست توجه رسانه‌های بین‌المللی را به این جنگل‌زدایی وحشتناک جلب کند. او می‌دانست که تنها راه برای جلب توجه مردم این است که رکورد درخت‌نشینی را که ۴۲ روز بود، بشکند. او دقیقا همین کار را کرد. کوتاه نیامد و با حمایت یک شرکت محیط زیستی از درخت چوب قرمز بالا رفت، چیزی شبیه یک ننوی محکم برای نشستن و خوابیدن به درخت بست و یک کمپ کوچک طبیعی ساخت. بعد از ۱۰۰ روز جولیا  به تیتر یک همه رسانه‌ها تبدیل شده بود، همه برای مصاحبه با او مشتاق بودند و می‌خواستند دلیل کارش را بدانند. با گذشت زمان به جولیا لقب «پروانه» دادند، ستاره‌ها از او حمایت کردند، سیاست‌مداران با او تماس می‌گرفتند و گزارشگران برای مستند کردن مبارزه او علیه این شرکت بزرگ و قدرتمند می‌خواستند با او مصاحبه کنند.

ماجرای لقب «پروانه» جولیا هیل چه بود؟
شاید برای شما هم سوال است که چرا به جولیا، لقب «پروانه» را دادند؟ او از کودکی با طبیعت آشنا شد و رفیق بود. پدرش یک مبلغ مذهبی بود و به همین دلیل مدام با خانواده‌اش در حال سفر بودند، از این شهر به آن شهر و از این روستا به آن روستا. آن‎ها در تمام سال‎های زندگیِ سفری‎شان، در یک کاروان زندگی می‎کردند و به طبیعت خیلی نزدیک بودند. آن‌ها به خاطر سبک خاص زندگی‌شان فهمیده بودند طبیعت، خانه‌‎شان است و جز احترام به آن چاره‌ای ندارند. در یکی از همین سفرها یک دسته پروانه به سمت جولیا می‌آیند، روی دستش می‌نشینند و مدت زیادی از او جدا نمی‌شوند. این اتفاق برای جولیا آن هم وقتی کودک بود یک نشانه می‌شود. او فکر می‌کند طبیعت آمده در دستانش و طبیعت به او اعتماد دارد. از آن به بعد جولیای ۱۰ ساله بیشتر از قبل به حمایت و مراقبت از محیط زیست اطرافش حساس می‌شود و حتی اسمش را از «جولیا لوران هیل» به «جولیا باترفلای» [به معنی پروانه] تغییر می‌دهد. او در جوانی نشان داد مانند همنام‌های خود یعنی پروانه‌ها یک دگردیسی بزرگ را تجربه می‌کند و همه‌چیز را تغییر می‌دهد.

راه‌های زنده‌ماندن روی درخت را یادگرفتم!
مسیری که جولیا انتخاب کرده بود، دشوار بود. او در ارتفاع ۶۰ متری از سطح جنگل زندگی می‌کرد و همه امکانات او برای زندگی بسیار ابتدایی بود. آب و هوای بد با بادهای دایمی، باران و سرما او را اذیت می‌کرد. کارکنان شرکت چوب‌بری هم کار او را سخت کرده بودند و گزارش شده بود که کارگران این شرکت معمولاً با اسپری فلفل معترضین را متفرق می‌کنند. هیل هم از این قضیه مستثنا نبود، ولی ارتفاع زیاد این درخت از او محافظت می‌کرد.البته بارها بالگردهایی هم او به نزدیک می‌شدند و او را تهدید می‌کردند ولی توجه رسانه‌ها باعث می‌شد آن‌ها نتوانند بلایی سر جولیا بیاورند. او بعد از مدتی مبارزه با چوب‌برها و مبارزه با تنهایی، به لونا عادت کرد و او را دوست خود می‌دانست. البته در این مدت دختر پروانه‌ای تنها نمی‌ماند. گروهی او را حمایت می‌کردند و برایش غذا می‌بردند. خودش هم می‌گوید کم‎کم راه‎های زنده ماندن روی درخت و مقاومت برای هدف درست را یاد می‌گرفتم. همین‌ها بود که باعث شد شرکت راه‎سازی کم بیاورد و قطع درختان چوب قرمز را متوقف کند. درختان چوب قرمز یا Red Wood از بلندترین درختان روی کره زمین هستند و عمر بعضی از آن‌ها به هزار سال و حتی بیشتر می‌رسد. لونا یکی از همین درخت‌ها در منطقه هومبولت ایالت کالیفرنیای آمریکاست. البته در ایران هم درختان سرخدار برای استفاده در صنایع دستی و قلیان‌سازی بسیار محبوب هستند و پویش‌های مختلفی از جمله «من یک سرخدار هستم» برای حفظ و جلوگیری از قطع آن شکل گرفته است.

درخت‌ها می‌گفتند طبیعت به یک مترجم نیاز دارد
خیلی‌ها از جولیا می‌پرسیدند چطور دو سال بدون این که بتوانی با بقیه آدم‌ها در ارتباط باشی و با آن‌ها صحبت کنی، زنده ماندی. او پاسخ جالبی به این سوال‌ها داده و گفته: «من درون‌گرای افراطی هستم. همیشه به مردم یادآوری می‌کنم یک برون‌گرا چقدر می‌توانست روی درختی در وسط جنگل دوام بیاورد؟ فقط یک درونگرای افراطی می‌توانست کاری را که من کردم، انجام بدهد. البته درختان با من حرف می‌زدند. آن‌ها می‌گفتند «جولیا، درست مثل وقتی که به یک کشور جدید می‌روی  و  یک مترجم نیاز داری، طبیعت هم به مترجم نیاز دارد. مردم فراموش کرده‌اند که چگونه گوش کنند و قرار است به شما گوش دهند، بنابراین ما به شما نیاز داریم که این کار را انجام دهید. من قبل از این اتفاق سال‌ها بود صحبت نمی‌کردم. می‌توانستم ساعت‌ها و ساعت‌ها و ساعت‌ها بدون این که یک کلمه حرف بزنم ادامه دهم. اما به دلیل توجه و انرژی که به من وارد شد، احساس مسئولیت کردم و خواستم به وسیله آن کاری برای تغییر جهان بکنم.»

محاصره، باران‌های شدید و بادهای پرسرعت هم بی‌اثر بود
یکی از سوالاتی که بعد از شنیدن ماجرای جولیا هیل به ذهن آدم می‌رسد این است که چطور یک آدم می‌تواند بیشتر از دوسال روی یک درخت دوام بیاورد و زندگی کند. او در مصاحبه های خود گفته است در تمام این مدت به ندرت کف پاهایش را می‌شست چون شیره لونا باعث می‌شد بهتر به ساقه‌ها بچسبد. جولیا به وسیله انرژی خورشید باتری تلفن همراهش را شارژ می‌کرد تا با رسانه‌ها مصاحبه کند. سایر فعالان به او غذا می‌رساندند. البته گاهی خودش به وسیله یک چراغ کوچک آشپزی هم می‌کرد. او در این ۷۳۸روز هوای بسیار سرد زمستان، باران‌های شدید و بادهایی تا سرعت ۶۴ کیلومتر و همچنین آزار و اذیت به وسیله بالگردهای شرکت چوب‌بری را تجربه کرد و حتی ۱۰ روز توسط یک شرکت دیگر محاصره شد. اما جولیا بیدی نبود که با این بادها بلرزد و کوتاه بیاید. او می‌خواست به همه نشان دهد که با وجود سختی و ناممکن به نظر رسیدن زندگی در جنگل آن هم روی درختی به آن بلندی، انسان‌ها می‌توانند ارزش‌های خود را در زندگی مشخص کنند و تاثیرگذار باشند. او در جایی گفته است: «من فرصت‌های مختلف شغلی داشتم که پول به همراه داشت. علاقه‌ای هم به نمایش خودم نداشتم و می‌خواستم آن نورافکن و همه انرژی و قدرتی را که با آن همراه بود، بگیرم و از آن برای ایجاد تغییر در جهان استفاده کنم.»

می‌خواستم زندگی در ون را تجربه کنم اما…
جولیا حالا ۵۰ ساله است. چند کار عجیب و غریب را کلید زده است. غذاهای گیاهی را خوب می‌پزد و در باغبانی و مواردی از این دست مهارت دارد. از وقتی ویروس کرونا شیوع پیدا کرد بیماری تنفسی او شدت گرفت و کارهایش را کمتر کرد. او یک ون خرید و می‌خواست آن را به عنوان فضای زندگی جدید خود امتحان کند اما هنگام رانندگی، تصادف کرد و دردهای تصادف ۲۲سالگی دوباره به سراغش آمدند. البته جولیا هنوز همان انگیزه سال‌های قبل را دارد و فعالیت‌های زیست‌محیطی را دنبال می‌کند. او می‌گوید: «من هنوز نمی‌توانم بیش از ۱۰ دقیقه بدون درد راه بروم و نمی‌توانم بیش از ۴۵ دقیقه بدون درد رانندگی کنم. دکترها گفته بودند ما هر کاری از دستمان برمی‌آمد انجام داده‌ایم، فقط سال‌ها فیزیوتراپی و تمام کارهایی که سال‌ها انجام می‌دهم طول می‌کشد تا به نقطه‌ای برسم که به آن بدی آسیب نبینم. اما من هنوز می‌توانم به پروژه‌هایی که دارم اهمیت بدهم و آن‌ها را به نتیجه برسانم.»

بعد از پایین آمدن از درخت هم تهدیدم کردند
حالا ۲۵سال از زمانی که جولیا هیل موفق شد جلوی قطع درختان جنگلی را بگیرد، می‌گذرد و همه او را به عنوان یک قهرمان و صدای قدرتمند برای محیط زیست می‌شناسند. او با شجاعت، تعهد و پیام عشق و احترام به تمام زندگی، الهام‌بخش میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شده است. روزی که جولیا پایین آمد و بالاخره پا روی زمین گذاشت بسیار احساساتی شد و خوشحال بود. البته از این که باید دوست باستانی‌ و هزارساله‌اش را ترک کند ناراحت بود. به خصوص این که لونا به یک نماد برای مقابله با جنگل‌خواری و قطع درختان تبدیل شده بود و افرادی که از این کارها نفع می‌بردند، به درخت آسیب می‌زدند. البته جان جولیا هم در خطر بود و او را تهدید به مرگ می‌کردند برای همین مجبور شد حتی بعد از پایین آمدن از درخت هم برای مدت طولانی از گروه‌های امنیتی استفاده کند. او با کمک بزرگ کارگران یک شرکت فولاد و دوستداران محیط زیست برای حفاظت دایمی از درختان هزارساله و منطقه حائل تقریبا ۳هکتاری مذاکره کرد و موفق شد. جولیا زندگی دوساله خود را در کتاب «میراث لونا» نوشته است؛ او در کتابش از مردم دعوت می‌کند تا از وضع اسفناک جنگل‌های باستانی و دیگر مسائل زیست محیطی آگاهی حاصل و به این توجه کنند که تنها ۳ درصد از جنگل‌های باستانی چوب قرمز باقی مانده است.

پایان خبر ایده رسانه

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "۷۳۸ روز زندگی دختر درخت‌نشین" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "۷۳۸ روز زندگی دختر درخت‌نشین"، کلیک کنید.